بعد از انتخابات

ساخت وبلاگ

 

سلام به همه

بالاخره دوران تبلیغات و روز رای گیری و شبهای رای شماری هم تمام شد. ولی چه تمام شدنی...

روزهای سخت و پرالتهاب و پر استرس گذشت و از اونها فقط یک خاطره باقی ماند و چند برگه تجربه مکتوب و البته عجب تجربه
گران قیمتی بود...

امیدوارم همه دوستانی که موفق به ورود به شورای شهر شدند در طول چهار سال آینده بتوانند گام های بلند و محکمی برای شهر  بندرعباس بردارند و به درد این شهر و مردمش بخورند. در تبلیغات این دوستان موارد بسیار جالبی مطرح شده بود و همه از برنامه هایی که برای شهر دارند صحبت کرده بودند و مطمئنا فقط و فقط همین برنامه های جامع تر ، تحصیلات بالاتر، تبلیغات بهتر، عکس های زیباتر و اینجور چیزها سبب شد اونها رای بیارند و ما نیاریم و نه هیچ چیز دیگه!

من ظرفیت باخت را دارم

...  اما من نباختم  ...

بلکه برنده نشدم!!!

 

به نظرم این دو تا با هم خیلی فرق دارند. نه ناراحتم و نه شکایتی از جریان انتخابات دارم اما با این وجود کاملا معتقدم به این انتخابات خدشه زیادی وارد بود. چندین نفر از دوستانی که وارد شورا شدند تا 4 روز قبل از شروع تبلیغات حتی تایید صلاحیت خودشان را هم نگرفته بودند!!!

چندین نفر از دوستانی که وارد شورا شدند کسانی هستند که بیشترین میزان هزینه کرد را داشته اند. شنیده ها حاکی از اینه که بعضی ها بالغ بر یک میلیارد تومان هزینه کرده اند تا به منصبی برسند که هیچگونه حقوقی دریافت نمی کند! الا یک حق جلسه معمولی که در طول 4 سال به 40 میلیون هم نمیرسد... 4 سال 40 میلیون!!!!!

پس چرا این همه هزینه صرف ورود به شورا شد؟

خدا به خیر کند.

 

من از همه دوستان و آشنایانی که کمکم کردند تا در این دوره انتخابات شورای شهر بندرعباس شرکت کنم تشکر و قدردانی میکنم. خواستم اسامی را ذکر کنم اما ترسیدم عزیزی از قلم بیفتد و شرمنده شوم.

من از همه کسانی که تا حالا فکر میکردم دوست و آشنا هستند تشکر و قدردانی میکنم که با رفتارشان بنده را روشن کردند که بفهمم اشتباه میکردم. خواستم اسامی را ذکر کنم اما باز هم ترسیدم کسی از قلم بیفتد!!!

من از همه کسانی که در این روزها هر گونه نامردی که بلد بودند بر علیه من و ستادم پیاده کردند تشکر میکنم چون باعث شدند یک بار دیگر به توانمندی های خودم و تیمم ایمان پیدا کنم. خواستم اسامی را ذکر کنم اما باز ترسیدم که یک نامرد از قلم بیفتد!!!

اذیت و آزار و نامردی ها تا آنجا بود که یکی از دوستان بندری میگفت: انگار اینها می خواهند تو تا قبل از روز رای گیری ستاد را تعطیل کنی و از انتخابات انصراف بدهی...

جالب اینجاست که اکثر این افراد سر سفره خانواده ما نان و نمک خورده بودند و استفاده های کلان اقتصادی و اجتماعی برده اند!!!

 

خوب ولش کنیم اصلا...

تمام شد و رفت.

فقط خاطره دوست و دشمنی که مثل گیس به هم بافته شده بودند برایمان باقی ماند. تا پیش از این تشخیص رفیق از نارفیق واقعا دشوار بود اما الان دیگر همه مان با چشمانی بازتر و قلبی
محتاط تر به اطرافیانمان نگاه خواهیم کرد.

بگذریم.

همیشه عشق میکردم با این جمله شهید جهان آرا در مورد سقوط خرمشهر:

 

"بچه ها اگر شهر سقوط کرد، دوباره آن را پس میگیریم.

مواظب باشید، ایمانتان سقوط نکند."

 

می خواهم بگویم:

 

من عقب افتادم

ولی از پا نیفتادم...

 

به حول الله و قوته مجددا از یک جای دیگه جوانه میزنم. من به خدای خودم ایمان دارم و میدانم که صلاح من را در این دید که وارد شورا نشوم اما این دلیل نمیشود که بعد از انتخابات هم من دست روی دست بگذارم.

به امید روزهای خوب و به یادماندنی آینده.

یا علی.

فعلا خدانگهدار همه

من بندرعباس را دوست دارم...
ما را در سایت من بندرعباس را دوست دارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekamranzadehb بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 21:00